خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره
[قید]
de nuevo
/de nwˈeβo/
غیرقابل مقایسه
1
دوباره
باز
1.Después de que se fue, tuve que limpiarlo todo de nuevo.
1. بعد از اینکه او رفت، دوباره باید همهجا را تمیز میکردم.
کلمات نزدیک
tratar
imagen
tipo
cambio
por qué
punto
mundo
parte
conseguir
hecho
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان