خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشبند
[اسم]
el delantal
/dˌelantˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: delantales]
1
پیشبند
1.Mi padre se puso el delantal y empezó a preparar la cena.
1. پدرم پیشبند پوشید و شروع کرد به درستکردن شام.
کلمات نزدیک
sustituto
sindicato
subida
promocionar
jubilar
desenchufar
detergente
electrodoméstico
enchufar
estropajo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان