خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدرک
[اسم]
la documentación
/dˌokumˌɛntaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: documentaciones]
1
مدرک
1.El policía detuvo a Samira y le pidió que le mostrara su documentación.
1. پلیس "سمیرا" را متوقف کرد و از او خواست که مدارکش را نشان دهد.
کلمات نزدیک
confesar
interrogar
retrato robot
coartada
perseguir
municipal
furgoneta
suplantación de identidad
sustraer
rastro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان