خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آب رفتن
[فعل]
encoger
/ˌɛnkoxˈɛɾ/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: encogí]
[حال: encojo]
[گذشته: encogí]
[گذشته کامل: encogido]
صرف فعل
1
آب رفتن
کوچک شدن
1.Mis pantalones encogieron con los lavados constantes.
1. شلوارم بهخاطر شستوشوی مداوم آب رفت.
کلمات نزدیک
una barbaridad
distribución
expositor
mercancía
magistrado
descoser
rebajado
prenda
hermanastra
apretado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان