خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صحنه (تئاتر و...)
[اسم]
el escenario
/ˌesθenˈaɾjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: escenarios]
1
صحنه (تئاتر و...)
1.Prometió que jamás volvería a subirse a un escenario.
1. او قول داد که هرگز به صحنه برنگردد.
کلمات نزدیک
teatro
sinfonía
clave
nota
melodía
audiencia
pintura
dibujo
paleta
pincel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان