خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستگاه
2 . فصل
[اسم]
la estación
/ˌestaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: estaciones]
1
ایستگاه
1.¿Me dices cómo se llega a la estación de autobuses?
1. میشود به من بگویی چگونه به ایستگاه اتوبوس بروم؟
2
فصل
1.El verano es mi estación favorita.
1. تابستان فصل موردعلاقه من است.
کلمات نزدیک
enamorar
dureza
devoción
construir
compositor
etapa
fresco
gorro
hambre
impresionante
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان