خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ستاره
2 . ستاره (هتل و...)
3 . ستاره (سینما، موسیقی و...)
[اسم]
la estrella
/estɾˈeʎa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: estrellas]
1
ستاره
1.Las estrellas brillaban como diamantes en el cielo nocturno.
1. ستارگان در آسمان شب همچون الماس میدرخشیدند.
2
ستاره (هتل و...)
1.Al restaurante nuevo le dieron tres estrellas.
1. به رستوران جدید سه ستاره دادند.
3
ستاره (سینما، موسیقی و...)
1.Parecía una estrella de cine.
1. او شبیه یک ستاره سینما بود.
کلمات نزدیک
planeta
magma
lava
grafito
calcita
sol
tierra
luna
cohete
mercurio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان