1 . درس خواندن 2 . خواندن 3 . با دقت بررسی کردن
[فعل]

estudiar

/ˌestuðjˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: estudié] [حال: estudio] [گذشته: estudié] [گذشته کامل: estudiado]

1 درس خواندن

  • 1.Mañana no puedo ir a la playa con vosotros porque tengo que estudiar.
    1. فردا نمی‌توانم با شما به ساحل بیایم، زیرا باید درس بخوانم.

2 خواندن

  • 1.Estudié la lección de química con detenimiento.
    1. من درس شیمی را با دقت خواندم.
  • 2.Si quieres ser cirujano, tendrás que estudiar medicina.
    2. اگر می‌خواهی جراح شوی، باید پزشکی بخوانی.

3 با دقت بررسی کردن با دقت نگاه کردن

  • 1.Ella le estudió la cara para averiguar si estaba diciendo la verdad.
    1. او با دقت به صورت او نگاه کرد تا بفهمد که راست می‌گوید یا نه.
  • 2.Este artículo estudia los pros y los contras de enseñar con portátiles.
    2. این مقاله مزایا و معایب درس‌دادن با لپ‌تاپ را با دقت بررسی می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان