خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فیزیکدان
[اسم]
el físico
/fˈisiko/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: físicos]
[مونث: física]
1
فیزیکدان
1.Tammy es una física que ha ido al espacio cinco veces para hacer investigación.
1. "تامی" یک فیزیکدان است که تابهحال پنج بار برای انجام تحقیقات به فضا رفتهاست.
کلمات نزدیک
catedrático
científico
bibliotecario
corredor de bolsa
contador
programador
político
aprendiz
capitán
empresario
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان