خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وظیفهشناس
2 . جدی
3 . رسمی
[صفت]
formal
/fɔɾmˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: formal]
[جمع مونث: formales]
[جمع مذکر: formales]
1
وظیفهشناس
مسئولیتپذیر
مترادف و متضاد
responsable
1.Verónica es menor que su hermano, pero es más formal.
1. "ورونیکا" از برادرش کوچکتر است، اما بسیار مسئولیتپذیرتر است.
2
جدی
مترادف و متضاد
serio
1.Gustavo es muy formal en el aspecto de cumplir con sus promesas.
1. "گوستاوو" در عملکردن به قولهایش بسیار جدی است.
3
رسمی
1.Recibimos una invitación formal del presidente.
1. ما یک دعوت رسمی از رئیسجمهور دریافت کردیم.
کلمات نزدیک
extranjero
expresión
escuchar
escribir
doctor
frase
gracias
hasta luego
hasta mañana
hermano
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان