Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . برادر
2 . برادر (عنوان مذهبی)
3 . لنگه
4 . داداش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el hermano
/ɛɾmˈano/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: hermanos]
1
برادر
1.Mi hermano vive en Seoul, Corea del Sur.
1. برادرم در شهر سئول در کره جنوبی زندگی میکند.
2
برادر (عنوان مذهبی)
برادر روحانی
1.Hermano, ¿a qué hora llega el padre?
1. برادر، کشیش چه زمانی میرسد؟
3
لنگه
جفت
1.No encuentro el hermano de este zapato en ningún lado.
1. لنگه این کفش را اصلاً نمیتوانم پیدا کنم.
4
داداش
برادر
informal
1.¡Cálmate, hermano!
1. سخت نگیر داداش!
کلمات نزدیک
hasta mañana
hasta luego
gracias
frase
formal
hermana
hola
leer
llamar
nombre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان