خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ون
[اسم]
la furgoneta
/fˌuɾɣonˈeta/
قابل شمارش
مونث
[جمع: furgonetas]
1
ون
کامیونت
1.Papá subió al perro enfermo a la caja de la furgoneta y lo llevó al veterinario.
1. بابا سگ بیمار را پشت ون گذاشت و او را به دامپزشک برد.
کلمات نزدیک
municipal
documentación
confesar
interrogar
retrato robot
suplantación de identidad
sustraer
rastro
vestigio
conducta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان