خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیرینی
2 . بیسکویت
3 . تصادف (اسپانیا)
4 . سیلی (اسپانیا)
5 . شلختگی
6 . قدرت (مکزیک)
[اسم]
la galleta
/ɡaʎˈeta/
قابل شمارش
مونث
[جمع: galletas]
1
شیرینی
1.Me gustan las galletas de avena de postre.
1. من برای دسر شیرینی جو دوسر دوست دارم.
2
بیسکویت
1.Las galletas se están acabando.
1. بیسکویتهایمان دارد تمام میشود.
3
تصادف (اسپانیا)
1.Se pegaron una buena galleta con el coche.
1. آنها با اتومبیل یک تصادف بد کردند.
4
سیلی (اسپانیا)
کتک
1.¡Qué galleta te vas a llevar!
1. دلت کتک میخواهد!
5
شلختگی
درهموبرهمی، آشفته بازار
1.El tráfico era una galleta y llegué tarde.
1. ترافیک یک آشفتهبازار بود و من دیر رسیدم.
6
قدرت (مکزیک)
شدت
1.Le pegó al balón con mucha galleta.
1. او با قدرت زیادی به توپ ضربه زد.
کلمات نزدیک
pastel
fruto seco
ensalada de fruta
muesli
huevos revueltos
muffin
chocolate
caramelo
dona
brownie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان