خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زخمی کردن (فیزیکی)
2 . جریحهدار کردن
[فعل]
herir
/ɛɾˈiɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: herí]
[حال: hiero]
[گذشته: herí]
[گذشته کامل: herido]
صرف فعل
1
زخمی کردن (فیزیکی)
آسیب زدن
1.La bala lo hirió en el hombro.
1. گلوله شانه او را زخمی کرد.
2
جریحهدار کردن
آزار دادن
1.Tus palabras hirieron su orgullo.
1. حرفهایت غرور او را جریحهدار کرد.
کلمات نزدیک
prospecto
flemón
irritado
propagar
cardíaco
restañar
sentimiento
súbito
cefalea
terapéutico
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان