خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساعت (شصت دقیقه)
2 . ساعت
3 . زمان
4 . زنگ (مدرسه)
5 . قرار ملاقات
[اسم]
la hora
/ˈɔɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: horas]
1
ساعت (شصت دقیقه)
1.Tuve que esperarlos una hora y media.
1. باید یک ساعت و نیم منتظر آنها میماندم.
2
ساعت
1.¿Qué hora es?
1. ساعت چند است؟
3
زمان
وقت
1.Es hora de que se reúnan y tomen una decisión.
1. زمان آن است که آنها دور هم جمع بشوند و تصمیمی بگیرند.
4
زنگ (مدرسه)
جلسه
1.Tenemos una hora libre después de matemáticas.
1. ما بعد از ریاضی یک زنگ آزاد داریم.
5
قرار ملاقات
نوبت، وقت
1.Mañana tengo hora con el podólogo.
1. (برای) فردا از متخصص بیماریهای پا وقت گرفتم.
کلمات نزدیک
minuto
segundo
miembro
hostal
visado
mañana
mediodía
noche
tarde
media hora
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان