خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میز اطلاعات
2 . اطلاعات
[اسم]
la información
/ˌimfɔɾmaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: informaciones]
1
میز اطلاعات
1.Preguntamos en información dónde estaba la sección de ropa de bebé.
1. ما از میز اطلاعات پرسیدیم که بخش لباسهای نوزاد کجا است.
2
اطلاعات
1.La información sobre el precio del ordenador que me diste es errónea.
1. اطلاعاتی که درمورد قیمت کامپیوتر به من دادی، اشتباه است.
کلمات نزدیک
durar
carro
a pie
ello
enfermedad
maleta
pasajero
terminal
trayecto
valija
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان