خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مترجم
[اسم]
el intérprete
/intˈɛɾpɾete/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: intérpretes]
[مونث: intérprete]
1
مترجم
1.Necesitamos un intérprete para traducir los documentos chinos.
1. ما به یک مترجم نیاز داریم تا مدارک چینی را ترجمه کند.
کلمات نزدیک
incansable
imprescindible
fundir
frotar
fortaleza
intruso
juguetear
luchador
medicina
mirar de frente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان