خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درگیری
[اسم]
la intervención
/ˌintɛɾβɛnθjˈɔn/
غیرقابل شمارش
مونث
1
درگیری
دخالت
1.El jurado concluyó que no se podía comprobar la intervención de Donny en el crimen.
1. هیئتمنصفه به این نتیجه رسید که درگیری "دنی" در جرم نمیتوانست ثابت شود.
کلمات نزدیک
inapropiado
imprevisto
implicar
fenomenal
extender
juvenil
juventud
localizar
merecer
niñez
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان