خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارشناسی
2 . مدرک دانشگاهی
[اسم]
la licenciatura
/lˌiθɛnθjatˈuɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: licenciaturas]
1
کارشناسی
لیسانس
1.Tengo pensado obtener la licenciatura en Psicología.
1. دارم فکر میکنم که لیسانسم را در (رشته) روانشناسی بگیرم.
2
مدرک دانشگاهی
1.Mi padre tiene una licenciatura en economía.
1. پدرم در (رشته) اقتصاد مدرک دانشگاهی دارد.
کلمات نزدیک
sala de clases
ceremonia de graduación
beca
cantina
clase
máster
doctorado
diploma
grado
tesis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان