خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محوطه
2 . تیم میزبان
3 . محلی
[اسم]
el local
/lokˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: locales]
1
محوطه
1.Señor, si no deja de gritar, tendré que acompañarlo fuera del local.
1. قربان، اگر دست از جیغکشیدن نکشید، مجبور خواهم شد که شما را تا بیرون از محوطه همراهی کنم.
2
تیم میزبان
1.El local se enfrentará al Barcelona por segunda vez en el año.
1. تیم میزبان برای دومین بار در امسال با بارسلونا روبهرو خواهد شد.
[صفت]
local
/lokˈal/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: local]
[جمع مونث: locales]
[جمع مذکر: locales]
3
محلی
1.Las calles están cerradas a causa de las elecciones locales.
1. خیابانها بهخاطر انتخابات محلی بسته هستند.
کلمات نزدیک
lado
junto
interesante
habitación
exposición
lugar
lujo
luz
mesilla
mueble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان