خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مادر
2 . مادر (عنوان مذهبی)
3 . بستر (رود یا دریا)
4 . چیز (مکزیک)
[اسم]
la madre
/mˈaðɾe/
قابل شمارش
مونث
[جمع: madres]
1
مادر
1.Mi madre prepara la comida más rica del mundo.
1. مادرم خوشمزهترین غذای دنیا را درست میکند.
2
مادر (عنوان مذهبی)
1.La madre Gabriela dio una charla sobre el amor verdadero.
1. مادر "گابریلا" درمورد عشق حقیقی سخنرانی کرد.
3
بستر (رود یا دریا)
1.La madre se hizo más profunda con las fuertes lluvias.
1. بستر (دریا) توسط بارانهای شدید عمیقتر شده بود.
4
چیز (مکزیک)
چیزمیز
informal
1.- ¿Cómo se llama esa madre que usas para limpiarte cuando te bañas? - Zacate.
1. آن چیزی که وقتی حمام میکنی از آن برای تمیزکردن خودت استفاده میکنی، اسمش چیست؟ - لیف.
کلمات نزدیک
hijo
hija
otoño
pascua
día de acción de gracias
padre
esposa
marido
abuelo
abuela
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان