خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عضو
[اسم]
el miembro
/mjˈembɾo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: miembros]
1
عضو
1.Se peleó con los otros miembros de la banda.
1. او با بقیه اعضای گروه درگیر شد.
کلمات نزدیک
hostal
visado
diario
tarjeta postal
colchón de aire
segundo
minuto
hora
mañana
mediodía
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان