خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مومشکی
2 . گندمی
[صفت]
moreno
/mɔɾˈɛno/
قابل مقایسه
1
مومشکی
تیره (مو)
1.Mi hija es morena y mi hijo es rubio.
1. دخترم مومشکی و پسرم بور است.
2
گندمی
تیره (پوست)
1.Este color de pintalabios es ideal para mujeres con piel morena.
1. این رنگ رژلب برای خانمهایی که پوست تیره دارند، بسیار مناسب است.
کلمات نزدیک
rubio
calvo
liso
rizado
máscara de buceo
pelirrojo
lazo del pelo
pasador
rastas
plancha de pelo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان