خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پشه
[اسم]
el mosquito
/mɔskˈito/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: mosquitos]
1
پشه
1.Desperté con las piernas llenas de picaduras de mosquito.
1. وقتی که بیدار شدم، پاهایم پر از نیش پشه بود.
کلمات نزدیک
abeja
escarabajo
mariposa
mosca
halcón
hormiga
libélula
saltamontes
oruga
avispa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان