خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشخوان
[اسم]
el mostrador
/mˌɔstɾaðˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: mostradores]
1
پیشخوان
1.Dejó el vaso vacío en el mostrador y pagó.
1. او لیوان خالی را روی پیشخوان گذاشت و پولش را پرداخت کرد.
کلمات نزدیک
mandar
frito
ficha
exceso
epidemia
nacional
nutricionista
obesidad
orientar
peso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان