خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوستدختر
2 . عروس
3 . نامزد (مؤنث)
[اسم]
la novia
/nˈoβja/
قابل شمارش
مونث
[جمع: novias]
1
دوستدختر
1.Antonia es la novia de Felipe. Llevan dos años saliendo.
1. "آنتونیا" دوستدختر "فلیپ" است. دو سال است که باهم هستند.
2
عروس
1.La novia se veía hermosa en ese vestido.
1. عروس در آن لباس زیبا بهنظر میرسید.
3
نامزد (مؤنث)
1.Samuel y su novia se van a casar en junio.
1. "ساموئل" و نامزدش در ماه ژوئن ازدواج خواهند کرد.
کلمات نزدیک
amigo
escuela secundaria
trillizo
gemelo
escuela primaria
novio
universidad
formación profesional
graduación
compromiso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان