خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مربوط به عروسی
[صفت]
nupcial
/nupθjˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: nupcial]
[جمع مونث: nupciales]
[جمع مذکر: nupciales]
1
مربوط به عروسی
1.Colocó el anillo nupcial en el dedo de su novia.
1. او انگشتر عروسی را به انگشت عروسش انداخت.
کلمات نزدیک
mulato
masticar
lazo
intercambiar
incorporado
padecer
plateado
prosperidad
protagonismo
prototipo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان