1 . سپری کردن 2 . دادن 3 . قبول شدن
[فعل]

pasar

/pasˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: pasé] [حال: paso] [گذشته: pasé] [گذشته کامل: pasado]

1 سپری کردن صرف کردن، گذراندن

  • 1.- ¿Qué hiciste durante las vacaciones? - Pasé el mes entero en casa de mis abuelos.
    1. - در تعطیلات چه کاری انجام دادی؟ - تمام ماه را در خانه پدربزرگ و مادربزرگم گذراندم.

2 دادن

  • 1.Pásame la mantequilla, por favor.
    1. لطفاً کره را بده به من.

3 قبول شدن

  • 1.Si paso este examen, habré acabado la carrera.
    1. اگر این امتحان را قبول شوم، مدرکم را خواهم گرفت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان