خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موقرمز
[صفت]
pelirrojo
/pˌelirˈoxo/
قابل مقایسه
1
موقرمز
قرمز، هویجی (مو)
1.Mi esposa es pelirroja y tiene pecas.
1. زنم موقرمز است و ککومک دارد.
2.Todos los hombres en mi familia tienen el cabello negro y la barba pelirroja.
2. تمام مردها در خانواده من موی مشکی و ریش قرمز دارند.
کلمات نزدیک
moreno
rubio
calvo
liso
rizado
lazo del pelo
pasador
rastas
plancha de pelo
caspa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان