خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرغ
2 . گوشت مرغ
3 . جوجه
4 . خلط
5 . بچه
6 . مهاجر غیرقانونی (مکزیک)
[اسم]
el pollo
/pˈɔʎo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pollos]
1
مرغ
1.Tenían pollos en la granja.
1. آنها در مزرعه (چندین) مرغ دارند.
2
گوشت مرغ
1.Hoy hay pollo en mole.
1. امروز مرغ در سس موله داریم.
3
جوجه
1.Mira los pollos siguiendo a la gallina.
1. جوجهها را ببین که دنبال مرغ حرکت میکنند.
4
خلط
informal
1.Estaba tan enfermo que estaba tosiendo pollos.
1. آنقدر مریض بودم که با خلط سرفه میکردم.
5
بچه
جوان
1.- Quieres ir al bar en la calle Hidalgo? - No, está lleno de pollos.
1. - میخواهی به باری که در خیابان "هیدالگو" است بروی؟ - نه پر از بچه است.
6
مهاجر غیرقانونی (مکزیک)
1.El coyote cobra miles de dólares por pasar un pollo al otro lado.
1. قاچاقچی آدم هزاران دلار میگیرد تا یک مهاجر غیرقانونی را از مرز رد کند.
کلمات نزدیک
gaviota
pato
paloma
nutria
erizo
gallo
ganso
búho
cisne
pingüino
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان