خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وام
[اسم]
la prestación
/pɾˌestaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: prestaciones]
1
وام
1.El banco me ha concedido una prestación de 5,000 euros.
1. بانک به من یک وام پنج هزار یورویی داد.
کلمات نزدیک
disponibilidad
multinacional
jornada
indemnización
trabajar por cuenta propia
anticipado
digno
indigesto
conservante
precocinado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان