خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باعث شدن
[فعل]
provocar
/pɾˌoβokˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: provoqué]
[حال: provoco]
[گذشته: provoqué]
[گذشته کامل: provocado]
صرف فعل
1
باعث شدن
موجب شدن، ایجاد کردن
1.La huelga de pilotos provocará el caos en los aeropuertos.
1. اعتصاب خلبانها باعث ایجاد بینظمی در فرودگاهها میشود.
کلمات نزدیک
prevenir
portería
portar
organismo
octavos de final
queja
reclamación
rebote
rechazo
renunciar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان