خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لحظه
2 . نقطه
3 . امتیاز
[اسم]
el punto
/pˈunto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: puntos]
1
لحظه
جا
1.Hemos llegado al punto que tanto temía.
1. به لحظهای رسیدیم که از آن میترسیدم.
2
نقطه
1.Necesitas poner un punto sobre la jota.
1. باید بالای حرف "j" یک نقطه بگذاری.
3
امتیاز
1.Mi equipo favorito venció a su rival de muchos años por seis puntos.
1. تیم محبوب من رقیب دیرینه خود را با شش امتیاز شکست داد.
کلمات نزدیک
de nuevo
tratar
imagen
tipo
cambio
mundo
parte
conseguir
hecho
donde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان