خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سکانس
[اسم]
la secuencia
/sekwˈɛnθja/
قابل شمارش
مونث
[جمع: secuencias]
1
سکانس
صحنه
1.Ahora viene la secuencia de la persecución de coches.
1. الان صحنه تعقیبوگریز با اتومبیل است.
کلمات نزدیک
maquillador
productor
promoción
localización
montaje
festival
doblado
personaje principal
película de risa
cortometraje
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان