خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جایگزین
[اسم]
el sustituto
/sˌustitˈuto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: sustitutos]
[مونث: sustituta]
1
جایگزین
جانشین
1.La maestra dejó su plan de lecciones para el sustituto el día que no pudo venir.
1. معلم در روزی که نمیتوانست بیاید، درسنامهاش را برای (معلم) جایگزینش گذاشت.
کلمات نزدیک
sindicato
subida
promocionar
jubilar
continuo
delantal
desenchufar
detergente
electrodoméstico
enchufar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان