خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چنگال
2 . دارنده
[اسم]
el tenedor
/tˌeneðˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tenedores]
1
چنگال
1.Prefiero comer el pastel con un tenedor y no una cuchara.
1. من ترجیح میدهم که کیک را با چنگال بخورم نه با قاشق.
2
دارنده
صاحب، مالک
1.Es tenedor de acciones en Microsoft.
1. او صاحب سهام در مایکروسافت است.
کلمات نزدیک
cuchara
máquina de coser
radiador
ventilador
antena parabólica
cuchillo
plato
cuenco
vaso
cubo de basura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان