خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عضله کشیدهشده
2 . کیفقاپی
[اسم]
el tirón
/tiɾˈɔn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tirones]
1
عضله کشیدهشده
1.Pablo no podía mover su cuello porque le dio un tirón.
1. "پابلو" نمیتوانست گردنش را تکان دهد، زیرا عضلهاش کشیده شده بود.
2
کیفقاپی
1.La policía cuida de que no se produzcan tirones durante la parada.
1. پلیس مراقب بود که در راهپیمایی کیفقاپی اتفاق نیفتد.
کلمات نزدیک
contractura
azúcar en la sangre
síntoma
pillar
catarro
tomografía
ecografía
chequeo
transfusión
venda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان