خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یوکللی
[اسم]
el ukelele
/ˌukelˈele/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ukeleles]
1
یوکللی
1.Quería tocar un instrumento de cuerda no muy grande, así que me compré un ukelele.
1. میخواستم یک ساز زهی بنوازم که خیلی بزرگ نباشد، برای همین یک یوکللی خریدم.
کلمات نزدیک
acordeón
xilófono
órgano
guitarra eléctrica
tuba
armónica
ópera
orquesta
concierto
música clásica
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان