خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خالی
[صفت]
vacío
/baθˈio/
قابل مقایسه
[حالت مونث: vacía]
[جمع مونث: vacías]
[جمع مذکر: vacíos]
1
خالی
1.Creo que llegamos demasiado temprano. El bar está vacío y no hay música.
1. فکر کنم خیلی زود رسیدیم. میخانه خالی است و موسیقی هم نیست [پخش نمیشود].
کلمات نزدیک
suave
duro
lleno
caro
barato
claro
oscuro
limpio
sucio
hervido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان