خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لیوان
2 . فنجان (برای نوشیدنیهای سرد)
3 . گلدان
4 . به اندازه یک لیوان
5 . کوزه
6 . رگ
7 . رگبرگ (گیاهشناسی)
8 . سم (اسب و...)
[اسم]
el vaso
/bˈaso/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vasos]
1
لیوان
1.Toma un vaso del estante si tienes sed.
1. اگر تشنه هستی، یک لیوان از طبقه بردار.
2
فنجان (برای نوشیدنیهای سرد)
لیوان کوچک
1.Recuérdame comprar vasos de papel para la fiesta de Luisita.
1. یادم بینداز که برای مهمانی "لوئیسیتا" فنجان کاغذی [یکبارمصرف] بخرم.
3
گلدان
1.Puso la rosa que le regaló para su aniversario en el vaso de la mesa.
1. گل رزی را که برای سالگردشان به او داده بود، در گلدان روی میز گذاشت.
4
به اندازه یک لیوان
لیوان
1.Voy a añadirle un vaso de agua a la mezcla.
1. من یک لیوان آب به ترکیب اضافه خواهم کرد.
5
کوزه
ظرف (مخصوص نگهداری خاکستر مرده)
1.Fuimos a la exposición para ver los vasos antiguos hechos de barro negro.
1. ما به نمایشگاه رفتیم تا کوزههای قدیمی که از گل سیاه درست شده بودند را ببینیم.
6
رگ
1.Los vasos sanguíneos circulan la sangre a través del cuerpo.
1. رگهای خونی خون را در سراسر بدن میچرخانند.
7
رگبرگ (گیاهشناسی)
1.Las plantas absorben los nutrientes necesarios mediante los vasos.
1. گیاهان مواد غذایی موردنیاز را از طریق رگبرگها جذب میکنند.
8
سم (اسب و...)
1.Este caballo tenía un vaso infectado, pero se ha mejorado mucho.
1. سم این اسب عفونت کرده بود، اما خیلی بهتر شدهاست.
کلمات نزدیک
cuenco
plato
cuchillo
tenedor
cuchara
cubo de basura
palillo
bombilla
sartén
olla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان