خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوی (هاکی)
2 . صفحه
[اسم]
el disco
/dˈisko/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: discos]
1
گوی (هاکی)
1.El guardameta cometió un error y el disco entró en la red.
1. دروازهبان اشتباه کرد و گوی وارد دروازه شد.
2
صفحه
دیسک، سیدی
1.Si no quieres que se te rayen los discos, debes guardarlos en un estuche.
1. اگر نمیخواهی روی سیدیهایت خش بیفتد، باید آنها را در محافظ نگه داری.
کلمات نزدیک
récord mundial
canasta
palo de hockey
látigo
silla de montar
robot
altavoz
cable
enchufe
reproductor de mp3
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان