خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صخره (سنگی، شنی و مرجانی و ...)
2 . مهلکه
[اسم]
l'écueil
/ekˈœj/
قابل شمارش
مذکر
1
صخره (سنگی، شنی و مرجانی و ...)
تپه (دریایی)
2
مهلکه
دردسر، دشواری غیرمنتظره
1.La vie est pleine d'écueils.
1. زندگی پر از مهلکه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
écu
écrémé
écrémer
écru
écroué
écuelle
écume
écumer
écumoire
écureuil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان