خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوست کندن (میوه)
[اسم]
l'épluchage
/eplyʃaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
پوست کندن (میوه)
پاک کردن (سبزی)
1.L'épluchage des pommes de terre.
1. پوست کندن سیبزمینیها.
2.L’épluchage des légumes de la cantine a occupé dix personnes.
2. (کار) پاک کردن سبزی در غذاخوری 10 نفر را مشغول کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
éploré
épié
épithète
épitaphe
épistémologie
éplucher
épluchure
éponge
éponger
épopée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان