خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غش کردن
[فعل]
s'évanouir
/evanwiʀ/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: évanoui]
[حالت وصفی: évanouissant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
غش کردن
از حال رفتن، بیهوش شدن
1.Elle s'est évanouie à l'annonce du décès de son mari.
1. او به هنگام (شنیدن) خبر فوت همسرش غش کرد.
2.Il faisait si chaud dans le bus que l'un des passagers s'est évanoui.
2. آنقدر هوا در اتوبوس گرم بود که یکی از مسافران از حال رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
évangélisateur
évangile
évaluer
évaluation
évaluable
évanouissement
évaporation
évaporer
évaser
évasif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان