خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشرفت
[اسم]
l'évolution
/evɔlysjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
پیشرفت
تکامل
1.Il a surveillé l'évolution d'une tumeur.
1. او پیشرفت یک تومور را زیر نظر گرفت.
2.Le projet a atteint la dernière étape de son évolution.
2. پروژه آخرین مرحله تکاملش را پشت سر گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
évolutif
évoluer
évocation
évocateur
éviter
évolutionniste
évolué
évoquer
évoqué
événement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان