Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کار
2 . ماجرا
3 . سهام
[اسم]
l'action
/aksjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
کار
عمل، کنش، اقدام
1.Cette situation exige une action immédiate de notre part.
1. این موقعیت اقدامی فوری از سمت ما نیاز دارد.
2.Il est toujours le premier à entreprendre une action.
2. او همیشه اولین نفر است که اقدام به انجام دادن کاری میکند.
3.Les adultes sont responsables de leurs propres actions.
3. بزرگسالان مسئول کارها [اعمال] خودشان هستند.
2
ماجرا
رویداد، داستان
1.Il y a beaucoup d'action dans ce film.
1. در این فیلم خیلی ماجرا وجود دارد.
2.Son dernier film manque d'action.
2. فیلم آخرش ماجرا کم دارد.
3
سهام
بورس
1.Il possède des actions dans une grande société informatique.
1. او در یک شرکت بزرگ فناوری سهامهایی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
actif et le passif
actif
acteur-clé
acteur
acte notarié
actionnaire
actionner
actions
activement
activer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان