خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزیابی
[اسم]
l'appréciation
/apʀesjasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
ارزیابی
تخمین
1.Les élèves ont besoin d'une appréciation de leur travail.
1. شاگردان به ارزیابی کارشان نیاز دارند.
2.Son appréciation de la hauteur de cet immeuble est erronée.
2. تخمینش در خصوص ارتفاع این ساختمان اشتباه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
appréciatif
appréciable
approximation
approximatif
approvisionner
apprécier
appréhender
appréhension
apprêter
apprêté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان