خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رام کردن
2 . سر به راه کردن
3 . آرام کردن
[فعل]
apprivoiser
/apʀivwaze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: apprivoisé]
[حالت وصفی: apprivoisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رام کردن
اهلی کردن
1.Apprivoiser un oiseau de proie
1. پرندهای شکاری را رام کردن
2
سر به راه کردن
مطیع کردن
1.Je tiens bon, je tâche de l'apprivoiser.
1. من خوب رفتار میکنم، وظیفه دارم او را سر به راه کنم.
3
آرام کردن
تسکین دادن
1.Apprivoiser un enfant.
1. آرام کردن یک بچه.
2.Je ne peux pas apprivoiser mes angoisses.
2. من نمیتوانم دلنگرانیهایم را تسکین بدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
apprentissage
apprenti
apprendre à connaître
apprendre par cœur
apprendre
approbateur
approbation
approche
approcher
approfondi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان