خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخلاق و رفتار بدی داشتن
[عبارت]
avoir mauvais caractère
/avwaʀ mɔvɛ kaʀaktɛʀ/
1
اخلاق و رفتار بدی داشتن
بدخو بودن، بد اخلاق بودن
1.Mon frère a toujours eu un mauvais caractère.
1. برادرم همیشه اخلاق و رفتار بدی داشته است.
2.Son père était un homme rigide qui avait mauvais caractère.
2. پدرش مردی سختگیر بود که اخلاق و رفتار بدی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
avoir mangé du lion
avoir mangé du cheval
avoir mal à la tête
avoir mal au cœur
avoir mal
avoir ni queue ni tête
avoir peur de
avoir plaisir à
avoir plus d'un tour dans son sac
avoir pour ambition
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان