خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گردش کردن
[فعل]
se balader
/balade/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: baladé]
[حالت وصفی: baladant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
گردش کردن
پرسه زدن، گشت زدن
1.J'aime me balader dans les bois.
1. من دوست دارم در جنگلها گردش کنم.
2.Se balader sur Internet
2. توی اینترنت گشت زدن
3.Toute la famille se balade au bord du lac.
3. تمام خانواده کنار دریاچه گردش میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
balade
bal
bajoue
baissier
baisser
baladeur
balafre
balai
balai à franges
balai éponge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان